پیام شجاع الدین شفا به سید علی خامنه ای:«با سرنیزه
میتوان به قدرت رسید، ولی روی آن نمی توان نشست»
14 ژوئیه 2009
اين نامه را به عنوان يك ايراني از جمع هفتاد ميليون نفر ايراني ديگر به شما مي نويسم، و اگر آن را به صورت نامهاي سرگشاده مي نويسم، بدين جهت است كه ساير ايرانيان نير بتوانند بر مضمون آن آگاهي يابند، و در عين حال بتواند به گوش غير ايرانيان نيز برسد، تا واقعيتهاي ناشناختهاي را براي آنان روشن كند.
اين نامه را به عنوان يك ايراني از جمع هفتاد ميليون نفر ايراني ديگر به شما مي نويسم، و اگر آن را به صورت نامهاي سرگشاده مي نويسم، بدين جهت است كه ساير ايرانيان نير بتوانند بر مضمون آن آگاهي يابند، و در عين حال بتواند به گوش غير ايرانيان نيز برسد، تا واقعيتهاي ناشناختهاي را براي آنان روشن كند.
***
بيست سال است شما بر مسند رهبري كشورمان نشستهايد، و به موجب قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، با اختياراتي قانوني بر اين مسند نشستهايد كه از اختيارات غيرقانوني بدترين ديكتاتورهاي مبتذل جهان سومي فراتر مي رود. ولي برخورداري از اين اختيارات، تعهدات روشني را نيز چه در برابر خداوند و چه در برابر مردم كشور خودتان بر عهده شما مي گذارد. آنچه مربوط به خداوند است در كتاب آسماني قرآن، و آنچه مربوط به ملت ايران است در قانون اساسي جمهوري اسلامي مشخص شده است.
***
حكم روشن قرآني در اين مورد آن است كه «نبايد عداوت شما نسبت به گروهي، شما را بر آن دارد كه پا از طريق عدالت بيرون گذاريد» (سورة مائده، آيه 8) و «خداوند به شما امر ميكند كه چون حاكم شويد ميان مردمان به عدالت رفتار كنيد» (سورة نساء، آيه 58) و «با يكديگر در نكوكاري و تقوي ياري دهيد و نه در دروغ و ستمگري» (سورة مائده، آيه 3).
***
و در مورد آنچه به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مربوط ميشود، در اصل بيست و هفتم اين قانون تصريح شده است كه «تشكيل اجتماعات و راهپيماييها بدون حمل سلاح، به شرط اينكه مخل به مباني اسلام نباشد، آزاد است».
در جريان انتخاباتي كه در خردادماه امسال براي گزينش رئيس جمهوري مملكت صورت گرفت، بسيار و بسيار از كساني كه در دادن رأي شركت جسته بودند دريافتند كه در اعلام نتايج اين رأيگيري شديداً دستكاري شده است تا رئيس جمهوري قبلي كشور همچنان رئيس جمهور باقي بماند.
منطقاً ميبايست اينان از بابت اين دستكاري به مراجع قضائي شكايت كنند، ولي اين مرجع متأسفانه خودش در انجام اين تقلب شريك بود. بدين جهت راهي براي اين مردم باقي نماند جز اينكه از طريق تظاهرات عمومي، آنطور كه قانون اساسي اجازه داده بود وارد عمل شوند، با قيد اينكه اين تظاهرات مخل به مباني اسلام نباشد، و تا آنجا هم كه ديده شد هيچ كاري كه مخالف مباني اسلام باشد در آن صورت نگرفت مگر اينكه از ديدگاه شما، ابراز مخالفت با آقاي محمود احمدينژاد ابزار مخالفت با اسلام تلقي شود.
قانون اساسي جمهوري اسلامي يكي از شرايط ضروري مقام رهبري را «صلاحيت لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه» دانسته است، در اينصورت يا بايد قبول كنيد كه چنين صلاحيت لازم را نداريد و يا بپذيريد كه اظهارنظر شما يك اظهارنظر شرعي نيست، بلكه يك تصميمگيري «كودتايي» است.
***
در پايان هفته اين كودتاي سياسي، شما انجام مراسم نماز جمعه را در دانشگاه تهران شخصاً به عهده گرفتيد. و اين بار در خطبههاي خودتان از اين نيز فراتر رفتيد و شمشيركشانه به مخالفان رئيس جمهوري برگزيده شما اخطار كرديد كه نه انتخابات را ابطال ميكنم و نه رئيس جمهوري را عوض ميكنم، و هر نفسكشي را هم كه در كار من فضولي كند اس.اس.هاي اسلامي را مي فرستم تا تكليف آنها را معلوم كنند، و با چنين شمشيركشي، اين بار دست به كودتايي نظامي زديد، در حاليكه در مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي وظيفة ارتش و وظيفه پاسداران جمهوري «جهاد در راه خدا و گسترش قانون عدل الهي» شناخته شده است و نه كودتاي نظامي.
و باز نيز، در نماز جمعه... تيرماه جاري آيتالهي بنام احمد خاتمي را مأمور كرديد تا در تكميل شمشيركشي شما، با توپ و تشري محكمتر ضرورت بازداشت و محاكمه مخالفان مقام مقدس محمود احمدينژاد را از دستگاه قضائي كشور خواستار شود.
***
متأسفانه هم شما و هم آيتالله احمد خاتمي و هم ديگر آيتاللههاي گوش به فرمان شما، اصل پنجاه و ششم قانون اساسي جمهوري اسلامي را فراموش كرده يا تعمداً ناديده گرفتهايد كه: «حاكميت مطلق بر جهان از آن خداوند است و هم اوست كه انسانها را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است، و هيچكس نميتواند اين حق را در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد.»
***
پس از همه اين بيعدالتيها و اين زورگوييها، مي بايد به صراحت يادآور شد كه اكنون ديگر شما و رئيس جمهوري منتصب شما و دولت او در نزد آن دسته از مردم كشور كه حقوقبگيران دستگاه حاكمه نيستند، مشروعيت مذهبي خودتان را از دست دادهايد و ازين پس تنها با قانون زور حكومت مي كنيد، ولي اين ضربالمثل بسيار معروف و در عين حال بسيار آزموده شده را از ياد نبريد كه ميتوان با سر نيزه به قدرت رسيد، ولي نميتوان روي سر نيزه نشست.
***
حضرت آيتاللهالعظمي! شما با مطالعات وسيع خود در تاريخ اسلام و بخصوص تاريخ خلفاي قبل از خودتان، به احتمال بسيار تاريخالخلفاي معروف سيوطي را خواندهايد، و در اين صورت مي بايد بخش جالبي از آن را كه به عبدالملكابن مروان مربوط مي شود را خوانده باشيد. اين به من امكان مي دهد كه از شما بپرسم: فكر نميكنيد كه اين فرضيه مشهور كه تاريخ غالباً تكرار مي شود، فرضيه صحيحي باشد؟
براي اين كه ساير خوانندگان این نامه سرگشاده نيز در جريان امر باشند، اين موضوع را به صورت جامعتري نقل ميكنم:
پنجمين خليفه بنياميه، عبدالملكابن مروان (26ـ86 هجري) خونخوارترين خليفه اين خاندان بود. وقتيكه طلحـة ابن زبير صحابي پيامبر حاضر به بيعت با او نشد، عبدالملك فرمان قتل او را داد، ولي وي براي نجات جان خود به خانه كعبه پناه برد و در آنجا بست نشست. با اطلاع بر اين موضوع، عبدالملك حجاجابن يوسف ثقفي والي بصره را كه به سفاكي و خونريزي شهرت داشت برگزيد و از او خواست كه به هر صورت كه مقتضي بداند زبير را به قتل رساند و سرش را براي او به شام (دمشق) بفرستد و براي انجام اين مأموريت سپاه كارآمدي را نيز در اختيار او قرار داد.
با دريافت اين فرمان، حجاج مردم بصره را براي برگزاري نماز جمعه به مسجد بزرگ شهر فرا خواند، و در خطبه نماز بدانان گفت: دانسته باشيد كه خليفه سفاكترين والي خودش را براي انجام مأموريتي بزرگ برگزيده است، و اين برگزيده او منم. هم اكنون ميان شما سرهاي بسياري را ميبينم كه آماده بريده شدنند.، و نفس هاي بسياري را مي شنوم كه آماده خاموش شدنند، اگر نخواهيد از جمله آنها باشيد، بايد بي چون و چرا آماده همكاري با سپاه خليفه باشيد، و در غياب من نيز هوس سركشي نكنيد.
چند روز بعد عازم مكه شد و بي درنگ خانه كعبه را به محاصره گرفت، و براي نخستين بار در تاريخ اسلام آنرا به منجنيق بست تا براي سپاهيان او راه دخولي بدان باز شود. چند روز تمام ديوار كعبه با منجنيق كوبيده شد تا سرانجام حصار شكست و سپاهيان حجاج وارد آن شدند و زبير را در بستگاهش سر بريدند. و از آنجا تمامي خدام مسجدالحرام را كشتند، و حجرالاسود معروف را چهار پاره كردند و خود مسجدالحرام را آتش زدند.
سپس دامنه كشتارها را به داخل شهر كشاندند و درهاي خانههاي قريشيان را سوزاندند و نقاب از صورت زنان قريش كشيدند و بدانان تجاوز كردند و هر چه را كه آنان داشتند به غارت گرفتند. و چون كار مكه به پايان رسيد، به مدينه تاختند و همه غارتگري ها و آتشافروزي ها و كشتارها را در آنجا تكرار كردند.
به پاداش اين خدمتگذاري، عبدالملك حكومت مكه و مدينه و طائف را به حجاج داد و عراق را نيز كه در آن شورش برخاسته بود، ضميمه قلمرو حكومتي او كرد.
***
از جمله واقعيت هاي قرآني، كه از جانب دستگاه شما و رئيس جمهوري منصوب شده شما ناديده گرفته شدهاند، اين است كه قرآن در همه سورههاي خود از خداوند بصورت رحمان و رحيم ياد كرده است و مفهوم اين امر طبعاً اين است كه خواست خداوند نامبده شدن به همين صورت است، در صورتي كه "اسلام ناب محمدي" شما، از نخستين روزي كه به نام انقلاب اسلامي پا به ميدان گذاشته است تا به امروز، اين خدا را جز به صورت قهار و جبار نشناسانده و حتي يك بار نشاني از عطوفت و بخشش در او نداده است.
از جمله ديگر واقعيت ها اين است كه بيست سال تمام است شما در مقام رهبر مذهبي تنها كشور شيعه اثني عشري جهان، خود را مجري تعاليم ديني و فرامین حكومتي عليابن ابيطالب امام اول شيعيان شمردهايد و مي دانيم كه اين تعاليم به بهترين صورت در نهجالبلاغه اين امام منعكس شدهاند، يكي از بليغترين فصول اين نهجالبلاغه رهنمودهايي است كه حضرت علي، در آستانه عزيمت مالك اشتر نخعي به سرزمين مصر براي تصدي حكومت اين كشور، به وي نوشته است؛ و مهمترين اين رهنمودها اين هشدار بزرگ است كه: «اي مالك، بترس از خون هاي به ناحق ريخته شده، كه در پيشگاه خداوند گناهي بزرگتر از آن نيست!»
***
و شما اين هشدار پرشكوه را شنيدهايد و همچنان به آدمكشان بسيجي خود دستور كشتار بيگناهان را دادهايد، و براي افزون كردن حجم خون هاي به ناحق ريخته شده، سپاه پاسداران خود را نيز وارد همين ميدان كردهايد.
در همين نامه حضرت علي به مالك اشتر، آمده است كه: «اجراي مهمات امور را به كسي از رعاياي خودت واگذار كه ستيزهجو و لجوج نباشد و در لغزش پايداري نكند، و اگر به خطاي خود آگاه شود، شهامت بازگشت به راه درست را داشته باشد». و شما اين مأموريت را به دست دستنشاندهاي به نام محمود احمدينژاد دادهايد كه هم ستيزهجو است و هم لجوج، و در لغزشهايش پايدار است، و حاضر به قبول خطاي خود نيست و شهامت بازگشت به راه درست را نيز ندارد.
***
1330 سال پيش، حسينابن علي، بزرگمردي از تبار پيامبر اسلام، به علت اينكه حاضر به بيعت با خليفهاي فاسق و جبار بنام يزيدابن معاويه نبود، در يك روز گرم تابستاني مانند روزهاي كنوني ما، در جنگي بسيار نابرابر با قواي چند هزار نفري يزيد جنگيد و مردانه جان باخت. و به ظاهر كار اين سركشي، با همه شكوهمندي آن به پايان رسيد، ولي همين شكست بزرگترين حماسه جهان اسلام را بدنبال آورد، حماسهاي كه از جمله پيامدهاي آن برقراري تشيع در ايران بود.
ولي حضرت ولي فقيه جمهوري اسلامي ايران!
اجازه دهيد بيپرده به شما بگويم امروز اين حماسه شكوهمند حسيني درست در جهت عكس آن رويداد چهارده قرن پيش تكرار شده است، يعني اكنون دستگاه حكومتي شما است كه در نقش يزيد وارد ميدان شده است، و رئيس جمهوري منتصب شماست كه ايفاي نقش شمر ذيالجوشن را بعهده گرفته است، و اين آيتاللههاي گوش به فرمان شما هستند كه نقش دستياران گوش به فرمان يزيد را ايفا ميكنند و اين بار حماسهآفرينان واقعي مردان و زناني هستند كه با منطق دفاع از حق قانوني خود به ميدان آمدهاند، ولي با منطق قدرتنمايي صاحبان قدرت روبرو شدهاند آن صندوق رأيگيري نيز كه رئيس جمهوري برگزيده شما سر از آن برآورده است، همان صندوقي است كه هفتصد سال پيش عارف بزرگ ما مولوي در باره آن گفته بود:
تا بداند كافر و گبــر و يهــود
كاندر اين صندوق جز لعنت نبود!
***
پيش از پايان اين نامه سرگشاده، وظيفه ميهني خودم ميدانم كه پيش از فرا رسيدن ساعت بيست و پنجم، و براي اينكه كار به خونريزي هاي احتمالي خطرناكي نكشد، به شما يادآوري كنم كه با همه محبتي كه نسبت به نور چشمي عزيزتان داريد، متوجه باشيد كه او اكنون مهره سوختهاي بيش نيست كه به گفته شاعر "نه در مسجد گذارندش كه رندي و نه در ميخانه كاين خمار خام است"، و دير يا زود خواهيد ديد كه اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران در برابر او روش مقاومت در پيش خواهند گرفت و چوب و چماق هاي او ديگر كاري از پيش نخواهد برد.
و نيز خواهيد ديد كه در صحنه بينالمللي هم او را ديكتاتور بيپشتوانهاي بيش نخواهند شناخت كه رهبر مذهبي كشورش در خطاي محاسبهاي خطرناك، سرنوشت خود و همه رژيم خود را در راه تحميل او به قمار گذاشته است.
با مراتب احترام
امضاء: شجاعالدين شفا
Monday, July 20, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
با سلام متاسفانه پای تک تک خانواده ای شهیدان ومجروحن دراین ماجرایی غم انگیز کیر است آنها چوب دوسر کوهی شدن نه می توانند به رهبر اعتراضی کنن نه هیچ اقدامی دیکر .با تمام این حرفها نتیجه میگیریم. امروزه با توجه به وضع مملکت راهی جز حمایت از خامنه ای نمی بشه کرد گل مملکت رو هوا قرار خواهد کرفت خدا کنه ایشون رویه غلط خود را کنار گذاشته مجلس را در ازای امور قرار دهند مردم رو به صحنه بکشانند درغیراین صورت همه چیز نابود میشود
Post a Comment